English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4654 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
plods U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plod U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodded U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
plodding U اهسته ومحکم حرکت کردن صدای پا
paced U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
pace U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
paces U باگامهای اهسته و موزون حرکت کردن قدم زدن
slow motion picture U تصویر با حرکت اهسته
logged U اهسته وکند شده در حرکت
lures U فریفتن اغوا کردن
luring U فریفتن اغوا کردن
doodling U فریفتن سروصدا کردن
inveigled U فریفتن سرگرم کردن
lured U فریفتن اغوا کردن
lure U فریفتن اغوا کردن
inveigles U فریفتن سرگرم کردن
inveigling U فریفتن سرگرم کردن
inveigle U فریفتن سرگرم کردن
doodled U فریفتن سروصدا کردن
doodle U فریفتن سروصدا کردن
doodles U فریفتن سروصدا کردن
charm U مسحور کردن فریفتن
stewed U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stewing U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stews U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
stew U اهسته جوشانیدن اهسته پختن
jilted U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilts U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilt U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
poop U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poops U گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
tap U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapped U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
tapping U ضربت اهسته ضربات اهسته وپیوسته زدن شیر اب زدن به
to slack up U کم کم اهسته کردن
trickle charge U پر کردن اهسته
slacken U اهسته کردن
slackened U اهسته کردن
slackening U اهسته کردن
slackens U اهسته کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
gentler U اهسته ملایم کردن
decants U اهسته خالی کردن
gentle U اهسته ملایم کردن
elutriate U اهسته خالی کردن
decelerate U کندکردن اهسته کردن
decelerates U کندکردن اهسته کردن
decelerating U کندکردن اهسته کردن
decanting U اهسته خالی کردن
decanted U اهسته خالی کردن
decant U اهسته خالی کردن
slowing U اهسته کردن یاشدن
slower U اهسته کردن یاشدن
slowed U اهسته کردن یاشدن
slows U اهسته کردن یاشدن
decelerated U کندکردن اهسته کردن
gentlest U اهسته ملایم کردن
slow U اهسته کردن یاشدن
slowest U اهسته کردن یاشدن
retard U عقب انداختن اهسته کردن
coos U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooed U اهسته بازمزمه ادا کردن
retards U عقب انداختن اهسته کردن
retarding U عقب انداختن اهسته کردن
coo U اهسته بازمزمه ادا کردن
cooing U اهسته بازمزمه ادا کردن
instilling U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled U کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
parade lap U رژه اهسته دور پیست برای گرم کردن
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
drawling U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawled U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawls U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
drawl U کشیده حرف زدن اهسته و کشیده ادا کردن
bewitch U فریفتن
bewitches U فریفتن
tempts U فریفتن
bewitch U فریفتن
hoodwink U فریفتن
tempted U فریفتن
fob U فریفتن
ensorcell [literary] U فریفتن
ensorcel [American] [literary] U فریفتن
becharm U فریفتن
bewitched U فریفتن
enchant U فریفتن
tempt U فریفتن
captivate U فریفتن
practice deceit [American] U فریفتن
practise deceit [British] U فریفتن
hocus U فریفتن
befool U فریفتن
mystify U فریفتن
bluff U فریفتن
baffle U فریفتن
mislead U فریفتن
beguile U فریفتن
fool U فریفتن
delude U فریفتن
hustles U فریفتن
hustling U فریفتن
captivated U فریفتن
to lead up the garden U فریفتن
captivates U فریفتن
hustle U فریفتن
hustled U فریفتن
decoys U فریفتن
seduce U فریفتن
deceiving U فریفتن
ensorcel U فریفتن
enticed U فریفتن
entice U فریفتن
eucher U فریفتن
intriguing U فریفتن
hornswoggle U فریفتن
intrigues U فریفتن
entices U فریفتن
string along <idiom> U فریفتن
decoy U فریفتن
intrigue U فریفتن
decoyed U فریفتن
decoying U فریفتن
seduced U فریفتن
deceives U فریفتن
seduces U فریفتن
skunks U فریفتن
seducing U فریفتن
skunk U فریفتن
deceived U فریفتن
deceive U فریفتن
razzle dazzle U فریفتن حریف
sell a dummy U فریفتن حریف
intrigue U توط ئه چیدن فریفتن
intriguing U توط ئه چیدن فریفتن
enchant U مسحور شدن فریفتن
hocus U فریب دهنده فریفتن
enchants U مسحور شدن فریفتن
intrigues U توط ئه چیدن فریفتن
wile U بطمع انداختن فریفتن
paced U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
paces U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
pace U با قدم اهسته رفتن قدم رو کردن
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
bootleg U نوعی حمله با فریفتن حریف
direct free kick U مکث مهاجم برای فریفتن حریف
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
inch U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com